سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/8/6
10:13 عصر

سرکی به حقیقت

بدست مرید در دسته

یا لطیف

...وآنگاه آفتابگردانی ازگوشه ای طلوع کرد وبه میان کارهای ما سرک کشید.وما هیچ ندانستیم آمدنش از کدامین سو بود.می دیدمش که هر روز از سحرگاهان یک جا می نشیند و بالا آمدن خورشید را نظاره می کند و تا شامگاهان همچنان روی بر او نگاه میدارد و با او می گردد.آنگاه تازه دانستیم چرا به او می گویند، آفتابگردان، واز آنجایی که خورشید  در اسطوره ها نمادحقیقت بود آفتابگردان را نکو داشتیم خواستیم با ما بماند و نشان ما باشد نه به آن نشان که خود را حقیقت پنداریم و نه حتی به آن توهم که روی خود را به سوی حقیقت بدانیم بلکه تنها به نشان آرزویی  که در سودای قلبمان روییدن گرفته بودکه (ای کاش می توانستیم ان گونه باشیم) واگر غیر از آن بوداو هرگز نمی پذیرفت.

                                           نظر سروران عزیزخوشحالمان میکند منتظریم