• وبلاگ : ..::@@صداي سکوت@@::..
  • يادداشت : مكتوب
  • نظرات : 6 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام عليكم

    اميدوارم خوب باشي وسلامت .

    اين داستان اصلش در مثنوي مولوي مي باشد.ما بايد ابتدا اثار دانشمندان وحكيمان خودمان را بخوانيم واگاه شويم بعد به خارجي ها برسيم .

    ملتي كه از داشته هاي خود غافل شوند هويتشان را از دست خواهند داد.

    نيكلسون انگليسي عمرش را روي مثنوي مولا نا گذاشت .

    وگوته شاعر الماني هم عاشق حافظ بود.

    واما داستان :

    حكمت خداي متعال را بيان مي فرمايد كه تمام عوالم هفتگانه را به درستي وراستي اداره مي فرمايد.وقتي ما اين را بدانيم بايد تسليم بي چون وچراي ان خالق يگانه شويم .ودر بندگي ان مهربان بكوشيم .واز گناه بپرهيزيم .

    وبه فكر اخرت وابديت باشيم .كه دنيا به مثل ايستگاه تاكسي مي باشد .

    ورفتني وتمام شدني .عاقل ان است كه به فكر ابديت باشد.

    پس تا وقت است بر روي جان وروح خودمان كار كنيم .

    تا در روز درماندگي درمانده نباشيم .

    والسلام عليكم ورحمت الله وبركاته

    پاسخ

    سلام دوست عزيز///ممنون كه هميشه يا حرفاي عاليتون به من لطف ميكنيد تا شايد خدا كمك كند و من هم به راه راست منحرف شوم(تقليد از شاهد جان بندير!)اما بدون(((( مرز و محدوده جهان يعني همه دنيا ))))از هر كسي كه ميتوان بايد آموخت نه فقط از مولوي و....همان طور كه كه حتي(((از منافق)))هم اگر چيزي قابل ياد گيري باشذد بايد آموخت/..در راه علم مرز و محدوده اي نداريم ///من دوست دارم از زبان كسي بياموزم كه زبانش را درك كنم نه فقط هم زبانش باشميا علي التماس2a