سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/5/21
4:0 صبح

الو؟؟… خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم

بدست علی در دسته

الو … الو… سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

(یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس ).بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم …

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

(فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:)نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

(بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :)

اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما…

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد.

 وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا…

چرا ؟

این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .

اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟

نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.                           

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .

مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟

مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد…؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:)

آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه…

کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .

دنیا برای تو کوچک است …

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی…

کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.

پی نوشت:

1)معذرت اساسی خدمت جمیع دوستان که از بعده اعلام نتایج نیودم خدمتتون .

2) منم به لطف خدا به جمع برقی های شریف پیوستم و زندگی سخت تری رو پیش رو دارم ،دعا کنید .

یا علی


87/5/5
3:0 صبح

میون 2 تا دل بر این ور برم یا اونور

بدست علی در دسته

این روز ها سخخخخخخخخخت مشغول تحقیق واسه انتخاب رشته هستم . موندم برم برق یا مکانیک.

3 روز پیش امیر کبیر بودم .آشنایی با رشته ها بود . 6تا دکتر برق دسته فوق سنگین اونجا بودن و کلی حال کردیم با حرفاشون .

گرچه جلسه مکانیکش پرید ولی کلأ حال کردیم . اونجا کلی امید وار تر شدم آخه ظاهرآ حلی ها و بقیه هم خراب کرده بودن اساسی. رتبه های برتر کانون هم من جمله اونا بودن . کنکور امسال خیلی سخت نبود ولی نامرد خیلی غلط انداز بود.و خیلی هم مفهومی نبود . به هر حال ما که 3 سال تلاش کردیم و خدایی چیزی کم نذاشتم و امیدمان به خداست و توکل بر او ..

خوب 2 روز دیگه رتبه ها میاد و همه چی معلوم میشه.

دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا

یادتون نره لطفآ

دعا کنید برق شریف رو بیارم .

رتبه رو بیخیال تو دانشگاه جبرانش میکنم .

پی نوشت :

1)عنوان این متن بر گرفته از ضد حالهای کتاب گاج به طراحان بی دقت کنکور هستش

2)یک هفته نتونستم زیاد بیام نت آخه مسافرت بودم . حلال کنید اگه خدمت نرسیدم .

یا علی

 


87/4/23
11:34 عصر

ماشا،مانکنی که مسلمان شد

بدست علی در دسته

ماشا، مانکنی که مسلمان شد.

 

«ماشا الیلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود 2 سال پیش به عنوان یک هنرپیشه جذاب و یک مدل زیبا مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید.
ماشا الیلیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.
آنچه در پی می‌آید مصاحبه سایت روسی Islam.ru با این هنرمند مسلمان شده است:


375412547_.jpg
ماشا الیلیکینا در جمع اعضای گروه موسیقی فابریک
(قبل از تشرف به دین اسلام)


1375photo2.jpg
تصویری از ماشا الیلیکینا بر روی جلد مجله مشهور ماکسیم
(قبل از تشرف به دین اسلام)


397412551_2.jpg
... و اما تصویری از ماشا بعد از تشرف به دین اسلام
و انتخاب حجاب و عفاف

87/4/20
1:20 عصر

فردای فرداها!

بدست علی در دسته

چه قدر موجودی است عجیب  این انسان .

گذران امروزمان در فکر فرداهایمان است.

غافل از اینکه امروز ،فردای دیروز بود .

سیاه چاله این غفلت این است که فردای راستین،آخرتمان را اسیر فردای امروز کرده ایم .

تا کی در این دایره غفلت سر گردانیم ....

تا کی.....؟!

 

نگویم غافلم .آگاه هم نیستم !


87/4/12
10:52 عصر

آخر خط

بدست علی در دسته

    یک روز دیگر نیز گذشت

    یک قدم دیگر به مرگ نزدیکتر شدیم ،

    به خدا چطور  ؟!

    در جنگل افکارمان جایی برای درخت خدا هم هست؟!

 

تا حالا فکر کردی که کجای قطار زندگی هستی؟


87/4/11
9:0 صبح

مادر

بدست علی در دسته

متن زیر تقریبا سرگذشت اکثر کسانیست که قدر عزیزترین چیز زندگیشون را نمیدونند و شاید سرگذشت تک تک ما :

وقتی که تو 1 ساله بودی، اون (مادر) بهت غذا میداد و تو رو می شست و به اصطلاح تر و خشک می کرد تو هم با گریه کردن و اذیت کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی!

وقتی که 3 ساله بودی، اون ، با عشق تمام غذایت را آماده می کرد تو هم با ریختن ظرف غذا ،کف اتاق ، ازش تشکر می کردی

وقتی 5 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خرید تو هم، با رنگ کردن میز و دیوار ازش تشکر می کردی تا نشون بدی چقدر هنرمندی !

 

 

ادامه مطلب...

87/4/9
2:38 صبح

بازگشت !

بدست علی در دسته

سلام خدا

3 سال تلاش کردم و 3 سال زندگی کردم که تلاش کنم و نه تلاش برای زندگی.

3 سال منظم بی وقفه با امید با انگیزه و محکم تلاش کردم به کمکت تونستم چیزی بشم که خودم میخواستم و شاید فراتر از اون چیزی که فکر میکردم پتانسیل منه .

و به لطفت همیشه آرامش خاصی داشتم و همیشه مطمئن بودم خدایم میخواهد که من بهترین باشد و خدای من خواسته که من بخواهم که بهترین باشم .

این رو هم به لطفت بهش ایمان داشتم که بهترین باشم، نه اولین.

3 سال تلاش کردم .و باز هم  مرحمتت تا شب آخر مرا همراهی کرد حتی تا ثانیه های آخر .

اما روز کنکور علی تو همان علی بود .

 خدایش همان تک خدا .

قلم همان قلم .

همه چیز بر وفق مراد .

عالی و شاید بهتره بگم  وحشتناک عالی .

اما نتیجه نتیجه همیشه نبود .

 

چراااااااا؟

مشکل از من بود ؟؟؟؟؟؟

نه !!!!!!!!؟؟؟نه من چیزی کم گذاشتم نه کمبودی بود.

پس چی شد؟؟؟؟

باشه چشم راضیم به رضایت .

میدونم (الله لا یضیع اجرالمومنین)شاید هم من مومن نبودم .

نمیدانم این دیگه با خودته ولی همیشه سعی کردم اسمم مسلمون نباشه و کاش مسلمانی مومن بوده باشم .

میدانم صلاحم را میخواهی.!

 پس خدا جون باز هم شکرت به خاطر  همه الطافت.

خدایا نمیدانم چیزی رو که همیشه در انتظارش بودم باز هم برایم قابل لمس هست یا نه نمیدانم شاید در نهایت این حکمتت به همون چیزی که من حقیر میخواستم ختم بشه ولی میدانم اگر هم نشود .

                                       باز هم تو خدایی و تو بهتر میدانی .پس به هر حال "خدایا  شکرت".

 

 

 

پی نوشت:

1)سلام دوستان من بعد از 9 ماه و 10-12 روزی به صورت رسمآ برگشتم(البنه 2 بار شیطنت کردم و غیر رسمی اومدما).

کنکور تمام شد .

2)محض اطلاع اونا که میخوان بدونن .گفته بودم عشق برق شریفم .الان پام لب دیواره برق و مکانیک معلقه اگه شما 2aکنید حتمآ میرم برق . 2a میکنی؟آره دیگه نه؟

وااااااااااااااااااااااااای یادم رفت به شما سلام کنم .سلام به همه دوستان خوبم و خدا حافظ .


86/12/18
12:0 عصر

دین سیاسی ؟؟یا سیاست دینی ؟؟

بدست علی در دسته

نظر شما چیه ؟؟؟

                                     دین سیاسی یا سیاست دینی ؟

معلومه دیگه .دینمون در سیطره ی سیاست هستش نه سیاست در خدمت دین .آخه تا کی مثل یزید به نام اسلام (البته فقط به نام اسلام)

باید زیر پای اسلامو خالی بشه؟!!!!!!!.

                                            اینم یه نمونش     

 

دین سیاسی

 

راستی پیشنهاد میکنم اگه کسی مشکل شناسنامه ای داره تا قبل انتخابات حتمآ بره ثبت احوال تو یه پلک زدن شناسنامه جدید میدن هیچ شناسنامه قدیمیو هم بهت ندن شانس اوردی .بعد انتخابات دیگه قانون دست و پا گیره باید بری فردا بیای !!!!!!!!!

 


86/12/3
4:0 عصر

انتخاب عادلانه !!!

بدست علی در دسته

انتخابات تموم شد .

آخه امروز نماینده ها مشخص میشن فکر کنم(تایید میشن )! نه ؟

حالا  شماره 1 یا 2 یا 3 انتخاب بشن  فرقش چیه؟؟همشون دستشون تو یه کاسه است .آخه اگه اینطور نبود که تایید نمیشدن .یعنی بهتر بگم انتخاب نمیشدن !!

ما ها هم یک روز تمام باید خودمون رو مسخره کنیم  و مزحکه سیاست کثیف حکومت دیکتاتوری  بشیم .آخی ........امام کجایی .؟؟؟؟

چی شد ؟انقلابت رو با خودت بردی بهشت .

شاملو میگه :

**تمامی الفاظ  جهان را در اختیار داشتیم

 و آن نگفتیم که به کار آید

چراکه تنها یک سخن

یک سخن در میانه نبود

آزادی

ما نگفتیم تو تصویرش کن.**

 

احمد شاملو شرمندتم که دیکه تصورش هم واسم سخته تصویرش که ....

 

 

 

انتخاب عادلانه!!!!!!!منتخب عادل !!! هاها


86/6/31
9:0 صبح

یا علی آخر !

بدست علی در دسته

سلام آخر .

 

از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود           به کجا میروم ؟ آخر ننـُمایی وطنم

فهمیدید ؟؟؟؟آره فکر کنم دیگه موقش رسیده موقع خدا حافظی . خوب خیلی حالم گرفتس و اصلآ حوصله نوشتن ندارم .راستش حوصله آخرین پست نوشتن رو  ندارم .این مدت خیلی دست به دستش کردم اما ............

                                                         دوباره وقت خداحافظی است باید رفت

 

چه چاره وقت خداحافظی است باید رفت


/تا 9ما و 10روز دیگر خدا حافظ(اگر عمری باقی بود) /تا کنکور 1387/میروم /پیش بسوی دره های بی آب ترقی /بسوی بیشتر کور شدن /به سوی جنگ با دل /بسوی تداعی یک سنت پوچ ./پیش بسوی کنکور /

 پس زیپ این چشمانم را ببندید تا پیش روم بسوی ................

اندر دل بی وفا غم وماتم باد               آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد         جز غم که هزار آفرین بر غم باد

 

در تمام عمرم کاری رو میکنم که همه میپسندند و دم از اختیار میزنم (خیلی کمرنگه)

امام علی (ع)میگه بهترین کار در حین شک وایسادنه .اما من شکم را با یک چشم بر هم نهادن به نیستی می سپارم .و دم از مسلمون بودن و پیرو علی بودن میزنم

و آخرین کلامها :

همیشه بدم میومد راهی رو که آخرش رو میدونم برم چون اگر راه درستی بود آخر نداشت و محدود نبود .
اما الان دارم همین کا رو میکنم .
و آن قدر در این را میروم تا در عمق پرتگاهایش پرت شوم .شاید آنجا بتوانم بدانم چرا ..؟؟؟؟؟؟؟؟...............شاید بهتر بود میگفتم راهها و یک کی از این راهها دانشگاه و کنکور بود .آخر که چی ؟؟؟؟راه بسوی آدم شدن و آدم ماندن دارد.؟نه! میشود هر جایی آدم بود و ماند و آنجا هم میشود .ولی من و امثال من آدمیت را در چنین نادیده جاهایی میطلبیم .
تلاش میکنیم بهتر بدانندمان ولی تلاشی برای بهتر شدن و بهتر ماندن خود نمیکنیم .همیشه فکر و حرف دیگران را ملاک قرار میدهیم و دل و رضای خدا را زیر پا میگذاریم .

ولی افسوس که افکار عموم حافظه ای کوتاه دارد و آنچه ماندنیست دل ما و رضای خداست .

و یه جورایی الکی خوش بودن کاذب .

 دکتر شریعتی میگه:

 آدمها نیمه ی اول عمرشون رو در آرزوی نیمه دومن و نیمه دوم در حسرت نیمه ی اول. حالا این شرح حال من و من ها است .بلی این چنین میگذرد روز و روزگار من .

پی نوشت آخر :

1) خوب شاید کسی فکر کنه من واسه این که حوصله درس خوندن ندارم این طوری از کنکور و این سنت های مقدس شده مینالم (نه من خیلی بی مخ تر از این حرفام و خیلی بیشتر از خیلی میخونم )اما  نمیگم خوندن بده ولی چیزی که ارزش خوندن داشته باشه .ولی با این وجود من الان تقریبآ2   سالی هست که جاهلانه این چیز ها رو میخونم برای یک بت به نام کنکور و بت بزرگتری به نام شریف .شاید بعد رسیدن به این بت ها آدم شدم .(اگه به کنکور برسم شاه کار کردم .شریف رو جدی نگیر شعبه آزادش رو گفتم)

2)راستی من ممکنه بعضی وقتا روزهای بعد از آزمون بیام و شاید هم اگه شد پستی( copy-paste)کردم .

ولی تقریبأ نبودنم از این طور اومدنم بهتر بود .///

3)....1000)و به همه آبجی ها و داداش های خودم بگم که............

 گرم یاد آوری یا نه،

                     من از یادت نمی کاهم

پس تا کنکور 1387  رسمأ خدا حافظتان (اگه به کنکور 1388نکشم)

و این هم یا علی آخر

یا علی

اساسأ ملتمسم به دعا


<      1   2   3   4      >